تبلیغات

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان نقش تفکر در هدايت قبل از اينکه نقش تفکر را در رابطه با هدايت مورد بررسي قرار بدهم لازم ميدانم چگونگي اهميت آن را از منظر آيات الهي مورد توجه قرار داده متعاقباً اهميت آنرا در رابطه با تفکر بشکافم. آيات مربوط به هدايت که در […]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

نقش تفکر در هدايت

قبل از اينکه نقش تفکر را در رابطه با هدايت مورد بررسي قرار بدهم لازم ميدانم چگونگي اهميت آن را از منظر آيات الهي مورد توجه قرار داده متعاقباً اهميت آنرا در رابطه با تفکر بشکافم.

آيات مربوط به هدايت که در بيشتر از دو صد و شصت مورد در قرآن کریم به آن اشاره شده است نشان ميدهد که قرآن پيرامون اين موضوع بحث‌هاي زيادي را بيان فرموده است.

کلمات مثل هداي، هدي، يهتدون، مهتدون، مهتدين، هداني، لنهدينهم، ليهديهم، لهديناهم لايهتدون، همه و همه نشان ميدهدکه موضوع «هدايت» در کلام خدا يک موضوع بنيادي و اصولي است زيرا هدف از آفرينش هستي و خلقت موجودات بخصوص انسان، بعثت انبيا، نزول کتابهاي آسماني بويژه قرآن چيزي جز هدايت انسان چيزي نبوده و نيست.

 اينکه خداوند چرا انسان را بر اساس اراده و انتخاب خودش گذاشته تا با اختيار و ارادة خودش حرکت کند و بالاتر که قرآن را براي اين منظور نازل فرموده است تا همزمان با پا گذاشتن در دائره تکليف که آغاز مسئوليت انساني و اسلامي بشمار ميرود از بستر هدايت تکويني در بستر هدايت تشريعي قرار گرفته و طي طريق نمايد چیزی جز عنایت خاص و ویژه نسبت به انسان نبوده ونیست. تفکر و عمل توام با اختیار در وجود انسان  فر آیند طبیعی عنایت ویژه می باشد که اگرانجام ندهد نه تنها از دست يافتن به «هدايت» محروم ميگردد که بخاطر عدم توجه به عنایت خاص مجازات و  مواخذه هم ميشود. البته در دوران قبل از تکليف چنانچه که اگر نکند مواخذه نمي شود و اگر انجام بدهد علاوه بر اينکه ارزش آفريني نموده است صاحب امتياز ويژه ميگردد!

از طرف ديگر براي انسان استعداد هدايت شدن و هدايت نمودن را عنايت نموده است تا با استفاده از آن هم خود هدايت شود و هم هدايت نمايد.

اين در حاليست که انسان بدون راهنمائي کتاب الهي و وحي به همان اندازه مشکل دارد که کتاب الهي براي انسان نيازمند است زيرا اين انسان است که مجري احکام الهي در زمين ميباشد و بس!

با وجود اين همه مشکلات و عنايات الهي احتمال هر لحظه سقوط انسان مي‌رود و اين خداوند است که پس از عنایت اسباب هدایت و زمینه های مستعدآن در وجود انسان،  می داند که ما تا کجا و چگونه طی طریق نموده ایم. بعبارت دیگر هدایت انسان بر آیند فعل و انفعالات انجام شده ایست که میزان و تناسبش را فقط خداوند میداند وبس بناً عنایت  هدايت خاص پرور دگار عالمیان است.

مطلبي ديگري که لازم است مسئله بکارگيري و استفاده ازکلمات مربوط به هدايت است که از زاويه‌هاي مختلف باعث برداشتهاي متفاوت گرديده و میگردد به اندازه که هر کدام نسبت به تلقي و برداشتهاي‌شان پافشاري نموده و مي‌نمايند. پا فشاري‌هاي ناشي از استنباطات است که باعث ايجاد مکاتب فکري فلسفي، فکري عرفاني، تربيتي، اخلاقي، مذهبي، سياسي، اجتماعي و… غيره گرديده و ميگردد و بدون شک که طرفداراني را در پي داشته و خواهد داشت.

 بنظرم يکي از مطالب عميق و قابل توجه و در عين حال مهم در آيات مربوط به هدايت اين است که نفس«هدايت » با وجود اختيارات و اراده که خداوند براي انسان عنايت نموده است مربوط به خداوند است و بس. اما نه به اين عنوان که انبيا و اولياي خداوند و خاندان عصمت و طهارت و علماي واقعي اسلام و بزرگان دين نقش وسيله و يا واسطه نسبت به محبان و علاقه ‌مندان‌شان را نداشته باشند.

تعمق در آيات نشان ميدهد که قلمرو صلاحيت انسانها با همه عنايات که خداوند به بندگانش ارزاني نموده است در اين رابطه محدود است و این یک امر طبیعی است زیرا میزان برآیند ناشی از اعمال و افعال ما را فقط ذات او میداند و بس. این نیست جز عبارت زیر: که هدايت و گمراهي عزت وذلت فقط مربوط به  حضرت حق بوده و هيچ گونه شرط و شروطي را پيرامون آن راه نداده است چنانچه در سوره بقره مي‌فر مايد.

«ليس عليک هداهم و لکن الله يهدي من يشاء و  ما تنفقوا من خير فلا انفسکم و ما تنفقون الاابتغاء وجه الله و ما تنفقو من خير يوف اليکم و انتم لا تظلمون»

«اي رسول بر تو دعوت به مردم است نه هدايت آنان و ليکن خدا هرکه را خواهد هدايت کند و شما هر انفاق و احسان کنيد در باره خويش کرده ايد و نبايست انفاق کنيد جز در راه رضاي خدا و هر نيکي کنيد از خدا پاداش تمام بر شما ميرسد و هرگز بشما ستم نخواهد کرد»

 از آيه فوق الذکر استنباط ديگري هم ميشود و آن اينکه زمینه های هدايت در ذات انسان مستعد نهفته است و دعوت به آن توسط دعوت کنندگاني الهي همچون انبياي عظام و رسولان فرستاده شده و کتاب هاي آسماني بخصوص قرآن کريم و نبي اکرم حضرت محمد«ص» عنايت ايست مضاعف تا در روشنائي و راهنمائي آنها، راه هدايت پيشه نموده و قصد رفتن در آن راه را نموده و نماييم همچناني که ديگران نموده و رفته‌اند و خواهند رفت! مضافاً خود انسانرا مستعد و مسئول ساخته تا دعوت کننده باشند و اينکه چه کساني هدايت شده مورد پذيرش قرار مي‌گيرند از قلمرو صلاحيت انسانها خارج است چنانچه در سوره آل عمران مي‌فر مايد.

«فان حاجوک فقل اسلمت وجهي لله و من اتبعن و قل للذين اوتوا الکتاب و الميينء اسلمتم فان اسلمو فقد اهتدو او ان تولو فانما عليک البلاغ و الله بصير بالعباد»

«پس اگر براي مخالفت با دين حق به باطل احتجاج کنند بگو من خود و پيروانم را تسليم امر خدا کرده ام، و بگو با اهل کتاب و با ايمان، آيا چون حق پديدار شود ايمان آريد؟ اگر ايمان آرند هدايت يافته‌اند و اگر روي گردانند بر تو چيزي جز تبليغ دين خدا و اتمام حجت بر آنها نيست و خداوند بر حال بندگان آگاه است.»

با وجود مطالب نهفته در اين آيت که از تسليمي حضرت و پيروانش حکايت مي‌کند، آنچه که مربوط به بحث ماست، اين است که خداوند مي‌فرمايد «اگر روي گردانند، بر تو چيزي جز تبليغ دين خدا و اتمام حجت برآنها نيست» و يا در جاي ديگر مي‌فرمايد.

«کيف يهدي الله قوماً کفروا بعد ايمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاء هم البينات و الله لا يهدي القوم الظالمين»

«چگونه خداوندگروهي راکه ازراه عناد و سرکشي بعد از ايمان بخدا و گواهي براستي رسول او، و بعد از ادله روشن باز کافر شدند، براه راست هدايت کنند. خدا هرگز گروه ستمگاران را هدايت نخواهد کرد»

از آيه فوق پيداست که خداوند نمي خواهد گروه فوق را هدايت براه راست نمايد. همچنانيکه در سوره نساء مي‌فرمايد.

«ان الذين آمنو ثم کفروا ثم آمنو ثم کفرو ثم ازدادوا کفروا لم يکن الله ليغفرو لهم و لا ليهديهم سبيلا»

«آنان که نخست ايمان آوردند و سپس کافر شدند و باز گرويدند، دگر بار کفر ورزيدند پس بر کفر خود فزودند اينان را خدا نخواهد بخشيد و هدايت نخواهد کرد.» آنچه از آيات مربوطه استنباط ميشود و علاوتأ قابل توجه و دقت است، اين است که افراد مذکور بر کفر ايشان مي‌افزايند که نه تنها هدايت نمي شوند که قابل بخشش هم نيستند! مطالب اين چنيني که خداوند مي‌فرمايد«نمي بخشم و هرگز هدايت نمي کنم بخصوص فاسقان و ظالمان را» قابل دقت است. ظرافت و عمق کلمات فوق به اندازه‌اي قابل تفکر است که بالاترين مرحله تفکر انساني در نخستين قدم آن جاده توان کشش را ندارد.جز متوسل شدن به باورهاي اعتقادي و آيات الهي.

 ظرافت و پويايي آيات بجائي ميرسد که مي‌فر مايد «اي پيامبر چنانچه  اعتراض آنها ترا سخت مي‌آيد اگر تو اني نقبي در زمين بساز يا نردباني بر آسمان بر افراز،  تا آيتي بر آنها آوري، اگر خداي ميخواست همه را مجتمع بر هدايت مي‌کرد، پس تو از آن جاهلان مباش که رازي به مشيت حق نيستند.»

براستي اين مطلب چقدر عميق و قابل تفکر است که بهترين بنده و مخلو قش درآفرینش، بهترین رسول وحبيب اش در زمین، بهترین ا نبيای الهی، اسوه حسنه، صاحب تاج لعمرک در یک کلمه هدف خلقت که رحمت اللعلمین است چقدر و تاکجا تلاش ميکند و ذهنيت دارد تا راه و دلايلي براي هدايت آنها جستجو کرده اسباب هدايت‌شان را مهيا سازد که خداوند خطاب نموده مي‌فرمايد «تو از آن جاهلان مباش که رازي به مشيت حق نيستند»

و هکذا در سوره بني ا سرائيل مي‌فر مايد:

«و من يهد الله فهو المهتد و من يضلل فلن تجد لهم اولياء من دونه و نحشرهم يوم القيمه علي وجوههم عمياً و بکما ًو صماً ماويهم جهنم کلما خبت زدنا هم سعيرا»

«هرکه را خدا هدايت کند آن کس به حقيقت هدايت يافته و هر که را گمراه کرد ديگر جز خدا هيچ راهنما و دوست و نگهباني بر او نخواهي يافت و چون روز قيامت شود بر روي کور وگنگ وکر محشورشان خواهيم کرد و بدوزخ مسکن کنند  هرگه آتش آن دوزخ خاموش شود باز شديدتر فروزان خواهيم کرد.»

به تأئيد و مرتبط با آيه فوق الذکر در سوره النحل مي‌فرمايد.

«ولو شاء الله لجعلکم امه واحده و لکن يضل من يشاء و يهدي من يشاء و لتسئلن عما کنتم تعلمون»

«اگر خدا مي‌خواست به مشيت ازلي همه بشر را يک امت قرار ميداد و ليکن هر که را بخواهد گمراه گذارد و هرکه را بخواهد هدايت مي‌کند البته آنچه از نيک و بدکرده ايد از همه سوال خواهيد شد.»

عميق‌تر از آن اينکه در سوره بني اسرائيل به پيامبرش خطاب ميکند. که اين ما هستيم که اراده ميکنيم به اين عبارت که اگر اراده کنيم آنچه را برتو وحي کرديم مي‌گيريم و تو هيچ مددکاري را نخواهي يافت. الله اکبر.

«و لئن شئنا لنذهبن بالذي اوحينا اليک ثم لا تجد لک به علينا وکيلا»

«اي پيامبراگرما بخواهيم آنچه را که به وحي بر تو آورديم همه را بازمي بريم وآنگاه تو هيچ مددکاري نخواهي يافت.» پناه ميبريم بتو اي خداوند رحمان.

خوانندگان عزيز تا اين جا بحث ما روي نفس هدايت و چگونگي آن از منظر قرآن بوده که چگونه شکل گرفته و بالاترکه قلمرو انسان نسبت به آن تا کجا ادامه داشته و علاوتاً برقراري ارتباط في مابين هدايت تکويني و تشريعي و تفاوت آن دو در قلمرو حرکت انساني چگونه بوده است اما بحث اصلي ما پيرامون «نقش تفکر در رابطه با هدايت انسان» است که پي گير آن مي‌شويم.

حقيقت‌هاي تاريخي و واقعيتهاي موجود نشان ميدهد که تمام افراد و اشخاص بزرگ چه آنهائيکه سر و کار با عالم وحي پيدا کرده‌اند وچه آنهای که نکرده‌اند و چه آنهائيکه موفق به درک عالم وحي نشده‌اند اکثراً انسانهاي متفکر بوده‌اند.

 پيامبران الهي و غيرالهي شاهد بر مدعي ماست که هر دو از هوش و ذکاوت فکري بالاي برخوردار بوده‌اند.

تحقيقات نشان ميدهد اکثر آنهائيکه قبل از ورود به دائره تکليف، در روشنائي هدايت مبتني بر فطره حرکت کرده‌اند و دوران تکليف الهي را علاوه بر هدايت تکويني مبتني بر فطرت، شرائط هدايت تشريعي را متناسب به معيارهاي انسان متوکل و معتقد سپري نموده‌اند آنها انسانهاي متفکر بوده‌اند بعبارت ديگر اين متفکرين است که از جمله ی هدايت شدگان است و ميزان رستگاري آنها بستگي به ميزان خوب فکر کردن آنهاست.

سرنوشت اکثر هدايت يافته گان افراد در جامعه بشري و تاريخ بستگي به موضوع تفکر ايست که پيرامون آن انديشه نموده و مي‌نمايند. آنهائيکه پيرامون موضوع باورهاي اعتقادي و عبادي و يا فلسفه باورهاي مردم فکر نموده و انديشه را متمرکز ساخته‌اند بصورت طبيعي در محور خداشناسي، توحيد و چگونگي فلسفه باورهاي اعتقادي قرار گرفته و رشد نموده‌اند.

رياضت توام با عمل‌هاي اجتماعي آنها بستگي به تفکريست که پيرامون آن متمرکز نموده اند. ميزان تفکر پيرامون خدا شناسي، توحيد و غيره مساوي است به ميزان هدايت آنها که فقط با عنايات الهي ميسر است و بس. همچنان آنهائيکه پيرامون موضوعات علمي و يا تجربي انديشه را متمرکز نموده فکر مي‌نمايند انديشه آنها نيز متناسب به موضوع قابل تفکرشان گسترش پيدا کرده و منتج به اختراع و کشف نظريات علمي بزرگ گردیده و ميگردد.  وقتي انديشه را متمرکز مي‌کند که چرا سيب از بالا بطرف پائين مي‌آيد و چگونه قطرات آب از بالا، سنگي را سوراخ نموده و  وچرا آفتاب غروب می کند  و چرا گوشت می گندد وچه… موفق به درک ،کشف و اختراع نظريات و فرضيه‌هاي بزرگ علمي ميگردد.

به هر صورت رياضت در انديشه و متمرکز کردن فکر پيرامون موضوع خاص و ويژه، قرار گرفتن در راه هدايت متناسب به موضوع ايست که انسان نسبت به آن فکر ميکند و مي‌انديشد.

بدون شک که تناسب رياضت فکري و عمل به دستورات آن در اين مرحله عملاً قرار گرفتن در مسير رفتن به طرف «هدايت» است نه «هدايت شدن»!

به همين ترتيب ساير شخصيتهاي بزرگ اخلاقي، تربيتي، اجتماعي، تاريخي، سياسي، علمي حتي عادي‌ترين افرادي که فکر ميکنند و در نتيجه تفکر مسير حرکت‌شان را انتخاب مي‌نمايند همگي در جاده  یی قرار گرفته و ميگيرند که انتهایش به هدایت می انجامد.

اينکه موفق به کسب درجات عالي هدايت ميشوند يا خير مستلزم شرائط ويژه و بحث کاملاً جداگانه ميباشد.

با توجه به مطلب فوق پيرامون نقش تفکر در هدايت مي‌توان گفت:

تفکرآغاز رفتن بطرف هدايت است و هدايت مستلزم عمل به تفکر، که پس ازتمرکزو تعمق ممکن میگردد اما هر تفکر و تمرکز  منتج به هدايت نمي گردد! زيرا تفکر تأثير‌پذير از فعل و انفعالات دروني و بيروني انسانها مي گردد و هدايتُ هم شرائط ويژة دارد که قبل از پیدا کردن آن شرایط رسيدن و دست‌يابي به آن امکان‌پذير نيست.

به هر صورت نقش تفکر در هدايت علاوه بر اينکه نقش بنيادي و حتمي است نمادي از قدرت و تبلور عظمت انسان است که در راستاي پذيرش امانت الهي در زمين صورت عملي پيدا کرده و با عبور از مسير طبيعي خلقت و هدف آن که همانا هدايت انسان است به تصوير گرفته ميشود، تصويري که خداوند رسيدن به قرب خود را مستلزم عمل به اجراي دستوراتي ميداند که سازندگي دارد.

سقوط مبانی تربیت از قلمرو تفکر

نویسنده : محمد رحیم افضلی

له ملگرو سره یي شریک کړئ.
×
  • ستاسې رالېږل شوې لیدلوری به د اندیال وېبپاڼې تر تایید روسته خپرېږي.
  • هغه پېغامونه نه خپرېږي، چې منځپانګه یې تورونه او کنځل وي.
  • هڅه وکړئ، په پښتو پېغامونه راواستوئ.
  • له ملگرو سره یي شریک کړئ.

    ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

    نظر مو وویاست